بهترین و کاملترین هدف انسان چیست
✅ان چیزی که برای رسیدن به ان تلاش و کوشش وجود داشته باشد هدف گفته میشود «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله هایی که آن حقیقت را قابل وصول می نماید.اگر خود انسان درکی از این موضوع نداشته باشد که هدف از حیات چیست زندگی بی معنی خواهد شد تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.✅
خداوند همه چیز انسان است با این کلیپ زیبا و صحبت های استاد عباسمنش با دقت گوش دهید
معنای هدف:
درواقع هدف یعنی کوشش و تلاش و ان حقیقت مطلوبی است که اشتیاق وصل به ان هدف تنها محرک انسان است تا ان کارها را انجام داده و به ان واقعیت دست پیدا کند
اهمیت سوال از هدف زندگی:
- «فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسان شناسی به شمار می رود و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
- با اندکی دقت می توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می دهد.
- اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می کنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی وقفه در راه رسیدن به آن می باشد.
انتخاب هدف نهایی:
- شناخت اهداف زندگی و ابزاری که برای رسیدن به این اهداف نیاز داریم و در سرنوشت ما تاثیر بسیار زیادی دارد و مهمترین ارکان زندگی انسان هدفداری در زندگی است و به طور قطع همه انسان ها به این امر واقف هستند که زندگی بدون هدف بسیار پوچ است و این پوچ بودن نشان دهنده این است که در انتخاب اهدافمان اشتباهی صورت گرفته است .و انتخاب هدف اصلی بستگی به نوع جهان بینی انسان ها دارد و این تنوع انتخاب در بین افراد جامعه به علت جهان بینی مختلف افراد جامعه است زیرا جهان بینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه می گیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار می گیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او می باشد و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدف هایی است که در زندگانی انتخاب می کند.
هدفمندی حیات انسان:
- یک فرایندی که هر انسانی باید بداند و در ان فعالیت فعال داشته باشد زندگی هدفمند است البته زندگی خود هدفمند است باید خود ما این اهداف را روشن سازیم و راهبرد مشخصی برای خودمان ترسیم کنیم و هدف سازی در زندگی جایگاه ویژه ای دارد که نظم و هماهنگی و ارامش را به زندگی ما وارد میکند و به گونه ای زندگی ما سروسامان میگیرد و سازمان دهی شده میشود که ان ارامش برایمان لذت بخش خواهد بود کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد.
- بنابراین روشن بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش و شاد زیستی و سلامتی روانی انسان است. بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در افراد در اثر این است که هدف روشنی برای زندگی نمی شناسند و آفرینش و خط سیر زندگی خود را نمی توانند توجیه کنند. پوچ گرایی و نهیلیسم در اثر همین موضوع؛ یعنی پیچیده و مبهم تعریف شدن هدف زندگی به وجود آمده است. هنگامی که انسان به پوچی برسد و یا برای حیات خود تفسیر و توجیه رضایت بخشی نداشته باشد, حتی ممکن است ناامید شود و دست به خودکشی بزند. بنابراین شناخت هدف زندگی برای هدفمند ساختن زندگی خود و کسب آرامش و رسیدن به شادزیستی کاملا لازم و ضروری است.
موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی :
در برابر مسأله «فلسفه حیات» می توان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:
- دسته اول: افرادی وجود دارند که سرگرم مال دنیا و ظواهر زندگی خود هستند و نمیتوانند به هدف های والاتر بیندیشند و به گفته قران این فراد به همین حیات دنیوی راضی و خشنود هستند و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه ور باشند.
- دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته اند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیده اند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده اند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته اند.
- دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده اند اینان توانسته اند در سایه تحصیل کمال دریچه ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی خبری غنوده اند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده اند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته اند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاری شان خواهد کرد.
فلسفه حیات در قرآن:
- «حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می رود، این مطلب در 69 آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاة الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می باشد، وارد شده است (فلسفه و هدف زندگی، ص110، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.)».
آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی تواند آرمان و ایده آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و… دارد که در سوره های مختلف و آیات متعدد بیان شده است (آل عمران / 185).
علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می شود و می تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.
به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است:
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو می ریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیده ایم (از کتاب منتخبی از زیباترین شاهکارهای شعر جهان، به نقل از علامه جعفری، فلسفه و هدف زندگی.)». - برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو می کنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزون طلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی می پندارند. قرآن کریم در آیه 20 سوره حدید چنین هشدار می دهد: «اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجمل پرستی، و تفاخر در میان شما، و افزون طلبی در اموال و فرزندان است».
به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می دهند.
نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هاله ای از غفلت و بی خبری و لعب و بازی فرو می رود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا می رسد، و سرگرمی جای بازی را می گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.
مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجمل پرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا می رسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده می شود. و سرانجام به مرحله پنجم می رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می افتد.
سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسان ها مجسم ساخته، می فرماید: کمثل غیث اعجب الکفار…. همانند بارانی است که از آسمان نازل می شود، و چنان زمین را زنده می کنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو می برد، سپس خشک می گردد، به گونه ای که آن را زردرنگ می بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می شود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد (تفسیر نمونه، ج23، ص351، با همکاری جمعی از نویسندگان، مکارم شیرازی.).
اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟
- خداوند دنیا را افریده که وسیله رسیدن به هدف متعالی و دست یابی به حیات ابدی و حقیقی هر انسانی شود البته در جوار خداوند نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کرده ایم و اما اگر در این حیات غوطه ور نشویم و آن را به عنوان شایسته ترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخرة لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالی ترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت .
- زندگی حقیقی و جاوید یعنی دسیابی و رسیدن به حیات طیبه که یکی از اهداف قران است و این امر هدف از زندگی ابتدایی انسان است که این موضوع دو شرط اساسی دارد : ایمان و عمل صالح ،در سوره نحن آیه 97 می فرماید: «من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینة حیاةً طیبة ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می کرده اند می دهیم».
فرق خدا با کائنات چیست به صحبت های استاد عرشیانفر گوش دهید
انواع اهداف در زندگی :
اهداف متوسط:
1. عبادت
از جمله آیاتى که فلسفه انسان و جن را بیان مى کند آیه ى کریمه ى 56 از سوره ى ذاریات مى باشد که مى فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون; جن و آدمى را نیافریدیم مگر براى عبادت و پرستش کردن».
این آیه ى مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان مى کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر مى کند; زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفى مى باشد که این ساختار در ادبیات عربى مفید حصر است و اختصاص را مى رساند; یعنى علت آفرینش جن و انس، فقط عبادت مى باشد.
عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنى اطاعت است; در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معناى طاعت معنا شده است; مصباح اللغه آن را به معنى خضوع و انقیاد گرفته است; در کتاب شریف التحقیق فى کلمات القرآن المجید مى خوانیم: اصل در ماده ى آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت مى باشد; بنابراین نتیجه مى گیریم معناى عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبردارى است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان براى تکامل و نزدیکى به خداى متعال که کمال مطلق است مى باشد; بنابراین عبادت راه و وسیله است. براى رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایى و غایة الغایات باشد بلکه هدف مقدّمى است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکى است و آن همان خط مستقیم است لذا فرمود فقط براى عبادت خلق کردم و در سوره ى «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست; راه فقط یکى است و آن هم طریق عبادت و بندگى خداست. عبادت خدای متعال مهمترین عامل کسب صلاحیت و شایستگی برای دریافت کمالات الهی است و رسیدن به کمال خود از اهداف نهایی زندگی انسان تعریف می شود.
2. امتحان
دسته ى دوم از آیات قرآن کریم فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلاء بیان مى فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَ الاَْرْضَ فِى سِتَّةِ أَیَّام وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً; و او کسى است که آسمان ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش (و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام یک از حیث عمل بهترین هستید».
«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور; کسى که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهترى دارید و او شکست ناپذیر و بخشنده است».
در این دو آیه علت آفرینش امتحان انسان ها بیان شده است. حتى قرآن کریم نعمات و زیبایى هاى زمینى را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است کما اینکه مى فرماید:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الاَْرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا; همانا ما هر آنچه بر روى زمین است آرایش و زینتى براى آن قرار دادیم تا انسان ها را بیازماییم که کدام یک بهترین عمل را دارند.»
منظور از امتحان چیست؟
- منظور از ابتلاء و بلاء همان امتحان و آزمون است ، و امتحان گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خداى متعال با آن بندگان خود را آزمایش کند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنى همین امتیاز واقعى بشر از یکدیگر است; پس نتیجه ى آزمایش الهى جدا شدن شقى از سعید است.
غرض از امتحان چند چیز مى تواند باشد: یکى اینکه براى کسب علم و رفع جهل باشد; یعنى امتحان گیرنده مى خواهد بوسیله امتحان کسب آگاهى نماید. این غرض در مورد امتحان الهى صادق نیست; زیرا عالم به همه چیز است و نیازى به کسب علم ندارد; «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَاتِ الصُّدُور; همانا خدا به راز درون سینه ها داناست». «یَعْلَمُ خَآئِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ مَا تُخْفِى الصُّدُور; خیانت چشم ها و آنچه دل ها پنهان مى دارند، مى داند». گاهى هم امتحان براى رفع جهل نبوده بلکه براى تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است; یعنى امتحان گیرنده مى خواهد به این وسیله قوه و استعدادهاى نهفته را به فعلیت رسانده و آشکار نماید; بنابراین مى توان گفت اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه براى افعال اختیارى است تا آن چه پنهان است آشکار گردد و استعداد پرورش یابد; یعنى امتحان زمینه اى مى شود براى از قوه به فعل رساندن و تکمیل نمودن. خداوند که به وسیله بلاها و سختى ها انسان ها را امتحان مى کند براى این است که در پرتو بلایا هر کسى را به کمالى که لایق آن است برساند و هر یک از این مسائل جنبه اى از فرد را مى سازد. ابتلائات الهى تمریناتى براى پرورش و تقویت روح آدمى است. لذا کسانى که استعداد ظرفیت و توان بیشترى دارند سهم بیشترى از بلایا را دارند. - بنابراین دنیا همچون مدرسه و باشگاهى، گذرگاه آموزشى و پرورشى است نه اقامتگاه ابدى و التذاذى; لذا هر اندازه انسان در این سراى به دنبال لذات و خوشگذرانى باشد به همان مقدار از هدف اصلى و کمال حقیقى دور خواهد ماند و در مقابل تحمل سختى ها بخاطر خدا سعادت انسان را در بر خواهد داشت.
طبق آیات و احادیثى که بیان شد امتحان و آزمایش علت آفرینش مى باشد; امّا همانطور که در فصل اول گذشت علت آفرینش فقط عبادت حضرت حق بیان شد. این آیات و روایات چگونه با حصر آیه ى شریفه ى «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» قابل جمع است؟
امتحان جزئى از عبادت و اطاعت است; معیار سنجش و ملاک ارتقاء و عبور از مراحل مختلف تعبد و بندگى امتحان و ابتلاء است. با امتحان میزان تعبد مشخص و نمایان مى شود و امتحان هاى کوچکتر انسان را براى امتحان هاى سخت تر و مراحل بالاتر طاعت آماده و مستعد مى کند. همانطور که در فصل قبل بیان شد منظور از عبادت در آیه شریفه ى فرمانبردارى و انقیاد همراه با خضوع است و داراى مراحل و مراتبى است و تسلیم و انقیاد در برابر قضاى الهى و امتحانات سخت نشانه مراحل بالاى طاعت و بندگى است. بنابراین امتحان هم نمى تواند علت نهایى آفرینش باشد و همچون عبادت وسیله و مقدمه ى کمال مى باشد.
رفتار آدمى بر دو قسم است: یک. برخى رفتارشان مبتنى بر عادت صرف است؛ یعنى، انسان بدون اینکه بداند چه مى کند و بدون توجه به آن؛ عملى را انجام دهد، مثل نمازهاى بسیارى از ما که ابتداء تا انتهاى نماز را بدون توجه به آن انجام مى دهیم. چنین عملى ارزش ندارد، زیرا اگر چه در ظاهر با نیت انجام شده است، اما در واقع عمل بدون نیت؛ یعنى، بدون انگیزه و آگاهى و هدف و توجه به مضمون و مقصد و مقصود آن است.
دو. برخى رفتار و کردارشان با توجه و آگاهى بدان عمل است که از آن به عمل با نیت تعبیر مى شود. چنین عملى داراى ارزش است، زیرا از روى توجه است نه صرف عادت.
همچنین قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.
در آیه 37 سوره سبأ این مطلب چنین بیان می شود: «وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
پیشنهاد ما : برای موفقیت در زندگی به نظرتان چه خان هایی پیش رو دارید
راهها و عوامل موفقیت
راههای موفقیت انسان بستگی به چند امر دارد که در اینجا به طور خلاصه به آنها اشاره میشود:
1. هدفمندی
- داشتن هدف های ارزنده در زندگی ادمی را به سوی موفقیت و مقام والا می کشاند اما اینکه انسان در انتخاب هدف استعداد و توانایی و نیروی خود را حتما در نظر داشته باشند و نباید در این زمینه بلندپرواز باشند چون در واقع باعث ناکامی و محرومیت این افراد میشود امام علی(ع) این نکته را چنین خاطرنشان میسازند: «هرکس بیش از اندازه و حدود خود، چیزی بخواهد، سزاوار محرومیت و ناکامی است» جستوجوى موفقیت، همیشه با هدفى آغاز میشود؛ زیرا انسان، عاقل و باشعور است و باید کارهایش خردمندانه باشد که هم از زندگى لذت ببرد و هم در راستاى هدفى ارزشمند گام بردارد تا سرگردان نشود.
هرکس نیروهاى خود را در کارى مهم، با هدفى معین بهکار گیرد، بیتردید پیروزى و موفقیتهاى زیادى خواهد دید. قهرمان شدن در ورزش، موفقیت در تحصیلات عالى، مهارت ویژه در کار فنى، بالندگى و نوآورى در شغل و حرفه، نامدار شدن در اکتشاف و اختراع و از همه مهمتر، موفقیت در خودسازى معنوى و عبادت پروردگار، همه و همه در گرو داشتن هدفى مشخص و تلاش در راستاى آن است.
2. نظم و انضباط
- نظم و هماهنگی داشتن در کل زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به زندگی افراد سامان میدهد چون خداوند این جهان را بر پایه نظم افریده است و داشتن نظم یکی از رازهای موفقیت است
3. اعتماد به نفس
- یعنی هر فردی توانایی خود را بشناسد و بداند که این توانایی و قدرت را دارد که کارها را انجام دهد این یعنی اعتماد به نفس یعنى، شخص احساس کند نیرو و کفایت دارد
- به باور روانشناسان، اعتماد به نفس اساس رستگارى و پیشرفت است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ میشود و با اتکا به دیگرى، ضعیف میشود. کمک دیگران به شخص، پشتکار را سست میکند؛ زیرا در این صورت، انسان انگیزهاى براى کوشش نمییابد.
- اعتماد به نفس نقطه مقابل اعتماد به خدا نیست و کسی که با خدا توکل کند درواقع اعتماد به نفس خود را هم افزایش میدهد کل زندگی بر مبنای توکل به خدا و یا اعتماد به نفس است
ولی با اندکى دقت، روشن خواهد شد که اینگونه نیست و اعتماد به نفس از ابعاد اصلى و مهم توکل به خدا است. توکل به خدا به معناى واقعى آن «بهکارگیرى اسباب طبیعى براى رسیدن به اهداف و در عین حال، واگذارى نتایج و اثربخشى آنها به خواست و مشیت الهى» است و منشأ اعتماد به نفس نیز خدا است. نتیجه این باور، آن میشود که باید به نیروها و تواناییهاى خود متکى بود و با بهرهگیرى از این نیروهاى خداداد، در مسیر پُرپیچوخم زندگى، بار خویش را به دوش کشید.
4. داشتن اراده
- داشتن اراده و فعالیت نقش اساسی در رسیدن به اهداف دارد و شخصی که با اراده ست در مورد کاری فکر میکندتصمیمی میگیرد که ان را انجام دهد و با ثبات قدمی هم این امر را اجرا میکند ضرورت اراده بهگونهاى است که اگر تمام علل و عوامل تحقق کارى آماده باشد، ولى اراده وجود نداشته باشد، آن کار به سرانجام نخواهد رسید. افراد زیادى را میبینیم که وسایل و امکانات موفقیت و پیروزى آنها آماده است، ولى موفق نیستند. آنان یا اراده ندارند و یا ارادهشان قوى نیست و به دلیل مشکلات روانشناختى، نمیتوانند تصمیم جدى بگیرند.
- اگر اراده انسان سست شود، زندگى نابسامان میگردد و باران شکست و ناکامى از هر سو بر او فرو میبارد. در چنین شرایطى، استعداد، نبوغ، دانش و قدرت مادى، هیچیک به بار نمینشینند و کامیابى به ارمغان نمیآورند.
در آموزههاى اسلامى بر تقویت اراده و عزم قوى سفارش بسیار شده است و یکى از صفات بارز مؤمنان، اراده استوار و عزم راسخ در راه عقیده و ارزشهاى دینى و انسانى بیان شده است. امام باقر(ع) در اینباره میفرماید: «مؤمن از کوه استوارتر و مستحکمتر است؛ زیرا اجزایى از کوه جدا میشود، ولى از دین مؤمن، چیزى جدا نمیگردد».
5. مشورت با افراد موفق
- یکى از ابزارهاى موفقیت و پشتوانههاى محکم براى نیل به اهداف، استفاده از تجربه، علم، اندیشه و توانمندى دیگران است. همفکرى و بهرهگیرى از توانمندى و تجارب دیگران، باعث کاهش خطا در برنامههای زندگی و تسریع در رسیدن به هدف میشود. افرادى که در کارهاى مهم با صلاحاندیشى و مشورت دیگران اقدام میکنند، کمتر گرفتار لغزش میشوند و کارهاى آنان بیشتر قرین موفقیت، سلامتى و بالندگى است. امام على(ع) میفرماید: «هرکس با خردمندان مشورت کند، با انوار خردهاى آنان، روشنى یابد و به راه درست و رستگارى نایل گردد».
افرادى که گرفتار استبداد رأى میشوند و خود را بینیاز از افکار دیگران میدانند، هرچند در گستره اندیشه، موفق باشند، مبتلا به خطاهاى بزرگ میشوند. حضرت على(ع) در اینباره میفرماید: «کسى که استبداد به رأى داشته باشد، هلاک میشود و کسى که با افراد بزرگ و متخصص و صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک شده، از آن بهره میبرد».
مهم نیست که از کجا خلق شده اید به صحبت های دکتر ازمندیان با دقت گوش دهید
6. یاد خدا
- ارتباط با خدا و دل بستگى به او، افزون بر ایجاد اطمینان قلبى و صفاى درونى، از عوامل مؤثر در رشد روحى، معنوى و سایر جنبههاى شخصیتى انسان است. عبادت و ارتباط با خدا، مایه رسیدن به تقوا و پرهیزکارى[25] و تقوا نیز عامل رستگارى انسان است.
7. اخلاص
- اخلاص، اکسیر نابی است که به عمل انسان اثر میبخشد. اخلاص به معنای پاک بودن رفتار و کردار آدمی از تظاهر و ریا و سایر امور شرک آمیز است. یکى از آثار اخلاص، موفقیت در کارهای زندگی است. امام على(ع) در اینباره فرمود: «موفقیت در کارها، به خالص کردن نیتها است».
8. توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع)
9. دورى از گناه
- هدف نهایى خلقت انسان، رسیدن به کمال و سعادت ابدى است. خداوند متعال، ابزار و وسایل خوشبختى بندگان را فراهم ساخته و به آنان راه مستقیم کمال و سعادت را نشان داده است. از موانع و مشکلات بزرگ در مسیر تکامل انسان، گناه و نافرمانى است. گناه و نافرمانى، انسان را در جادههاى هلاکت و وحشت وارد میکند و سرانجامى اندوهبار براى او رقم میزند. گناه، زهر کشندهاى است که درمانش، فقط توبه و بازگشت واقعى به فطرت انسانى و بندگى خداوند است. آثار گناه، فقط در جهان آخرت نمودار نمیشود و بسیارى از آثار آن در دنیا نیز گریبانگیر انسان میشود.
10. تلاش و کوشش
- زندگى، میدان کارزار و تلاش و کوشش است. در این نبرد، یکى پیروز میشود و جلو میرود و دیگرى دچار شکست میشود. اولى غرق در سرور و شادى و دومى دردمند و غمگین است. آنان که پیروز میشوند و به هدفهایشان دست مییابند، کسانیاند که اگر شکست بخورند و گرفتار مشکلات شوند، بجاى یأس و ناامیدى دوباره برمیخیزند و به راه خود ادامه میدهند. شکست و مشکلات به اراده آنان آسیبى وارد نمیکند بلکه عزم و اراده آنان را نیز استوارتر میکند.
بسیارى میپندارند که خوشبختى و موفقیت، کیمیایى است در خارج از وجود آنان و اگر ستاره بخت در آسمان زندگى کسى بدرخشد، او به سعادت و موفقیت خواهد رسید. این افراد باور ندارند که سعادت، زاییده خود انسان است که میتواند با ایمان، تلاش و پشتکار، آینده خود را بسازد.
البته روشن است که توانمندى افراد و محیط اجتماعى و خانوادگى و امکانات زندگی آنان متفاوت است، مثلاً فردى که در خانوادهاى ثروتمند زندگى میکند، با فردى که در خانوادهاى فقیر است، تفاوت آشکار دارد، ولى مهم آن است که هرکسى در هر شرایطى از استعداد و توانمندى خود استفاده کند و در گستره وجودى خود تلاش کند و زندگى خود را بسازد. همان فرد فقیر با تلاش و کوشش میتواند براى خودش زندگى قابل قبولى بسازد و رضایت خاطر داشته باشد.
در اسلام، گستره عظیمى از آموزهها را میبینیم که موفقیت و تکامل و لذتها را در گرو تلاش، پشتکار و پایدارى میدانند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «انسان در سایه تلاش و کوشش میتواند به خواستههاى خود برسد». امام على(ع) در جنگ جمل خطاب به محمد حنفیه فرمود: «اگر کوهها از جاى خود حرکت کنند، تو از جاى خود تکان مخور»؛ یعنى در راه رسیدن به هدف، استقامت و پایدارى داشته باش و بدان که در سایه پشتکار و تحمل دشواریها، میتوان به قلههاى افتخار و پیروزى رسید.
11. صبر و تحمل مشکلات
- یکی از اموری که در توفیق یافتن انسان دخالت زیادی دارد و شرط موفقیت در کارها بهویژه در کارهای بزرگ است، صبر و تحمل مشکلات است.
12. تأمین اقتصادی
- اصل رفاه و برخوردارى معقول همراه با گشایش و فزونى، مادام که در سیر حیات طیبه باشد، در اسلام به عنوان ارزش به رسمیت شناخته شده؛ تا جایی که قرآن کریم بر کسانی که بهرهمندى از اینگونه مواهب را تحریم میکنند، سخت خُرده میگیرد. از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع پیشرفت مادی و معنوی انسان در زندگی است و هم ممکن است ثروت فراوان حالت غرور و طغیان آورد. گرچه اقشار ثروتمند، فقیر و متوسط جامعه همگی توان رسیدن به اوج سعادت را دارند، اما بهترین حالت براى به یاد خدا بودن، فراغت خاطر و تمرکز در امور معنوی در زندگی، میتواند در یک زندگی متوسط به دست آید. کسى که فقیر است دایم باید به فکر آب و نان خانواده خود باشد و همچنین کسى که مال و منال فراوان دارد، همواره باید وقت و نیروى خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد. در مقابل افرادى که از یک زندگى آبرومند و ساده و کافى برخوردارند، فکرى راحت خواهند داشت و به موفقیت در زندگی نزدیکتر هستند.
نتیجه گیری :
خداوند جهان را بر پایه نظم افریده و برای انسان هدف متعالی قرار داده و در رسیدن انسان به اهدافش هم در همه زمینه ها به او کمک خواهد کرد پس کافی است خداوند را باور داشته و خود را باور کنید و اعتماد به خدا و اعتماد به نفس را در خود ایجاد کنید و در این مسیر به پیش بروید
حضرت علی(ع) فرمود: «سپس آسمانهاى بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پُر نمود. گروهى از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهى در رکوعاند و نمیایستند و گروهى در صفهایى ایستادهاند و پراکنده نمیشوند و گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمیشوند». آنان خدا را پرستش میکنند، و این کمالى است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نافرمانى و مخالفت ندارند. خداوند متعال فرمود: «لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»؛ فرشتگان در سخن بر او پیشى نمیگیرند و خود به دستور او کار میکنند. نیز فرمود: «بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگیر گماشته شدهاند از آنچه خدا به آنان سرپیچى نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند».
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
شیوه هایی که افراد برای کاهش اضطراب به کار میبرند
چگونه به کودکمان آموزش جنسی مناسب بدهیم ؟
چگونه کودکان خود را در برابر شبکه های اجتماعی محافظت کنیم
نقش والدین در کمک به تربیت فرزندان
چگونه در زندگی خود تعادل برقرار کنیم ؟
راهکارهایی برای پیشگیری از خشم و عصبانیت در نوجوانان
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مرسی از مطلب مفیدتون