خودمختاری و تاثیر محبت بر وابستگی و استقلال کودکان
خودمختاری و تاثیر محبت بر وابستگی و استقلال کودکان
خود مختاری نیازی روانشناختی به این است که ما حس کنیم رفتار و اقداماتمان را با میل و خواست و اراده خودمان انجام دهیم انسان ها معمولا زمانی که احساس کنند کاری را که انجام میدهند از درون خودشان شکل گرفته و بر اساس نیازها و خواست انهاست انگیزه بسیار بیشتری می گیرند تا زمانیکه فکر کنند مجبور به انجام چیزی هستند ،باید دیدگاه فرزندتان را در نظر بگیرید و به احساسات و افکار او احترام بگذارید تنها ان چه که بهتر است را انجام دهد را به او آموزش دهید و اورا تشویق کنید تا کاری را انجام دهد اجبار معمولا نتیجه عکس خواهد داد اینکه به فرد بگوییم به موسیقی پاپ گوش میدهی یا راک ؟ اگر اتاق را تمیز نکنی تا شب باید در اتاقت بمانی و موارد مشابه این قضایا نه تنها مقوم خودمختاری نیست بلکه بیشتر نشان دهنده اجبار است انتخاب باید به صورت ازادانه باشد انتخاب از بین گزینه های دست چین شده و اجبار فرد در انتخاب کردن به گونه ای راضی نمیشود و نتیجه برعکس خواهد داشت .ما در این مقاله شما را با خودمختاری وخودمختاری و توانمندی در ارتباط با کودکان ، خودمختاری کودکان ، اموزش خودمختاری توسط والدین اشنا خواهیم کرد با ما همراه باشید
خود مختاری چیست ؟
- زمانی که به صورت آزاد و مستقلانه عمل میکنید و در برابر هر محدودیت و تهدیدی مقاومت داشته باشید یا از کارهایی که نیروهای مسلط برای شما تعیین کره اند دست بردارید خودمختاری نامیده میشود نقش بسیار مهمی دارد
- خودمختاری رفتار و مهارتی است که در خانه و محیط های دیگر که جنبه آموزشی دارند و در استقلال فرد در زندگی و تصمیمات مختلفی که می گیرند و فرد به تنهایی مسائل و مشکلات را حل میکند در زندگی این افراد نقش مثبتی را ایفا میکند .
- فرد خودش تصمیم میگیرد که کیفیت زندگی اش چگونه باشد
- هر فرد سه نیاز روانی دارد خودمختاری ،شایستگی ،وابستگی که اگر در فرد ارضا شود باعث رشد فردی میشود
- در رفتار هر فردی مشخص و معین است یعنی تمامی خواسته ها ،تمایلات ،ترجیحات در فرایند تصمیم گیری و انتخاب فرد و انجام کار مورد نظر تاثیرات مثبت دارند
- خودمختاری یک صفت دائمی نیست بلکه حالتی است که در لحظات مختلف میتوانند تغییر کند مثلا ممکن است فرد در یک موقعیت خاص بسیارخودمختار باشد اما در موقعیت دیگر خیر
- خودمختاری اگر در موضوعی افزایش یابد میتواند در دیگر حیطه ها نیز به انسان کمک کند مثلا فردی در برابرخواست غیرقانونی مافوق خود می ایستد در آن روز در برابر خواست های غیر منطقی همسر خود هم بیش از گذشته ایستادگی خواهد کرد .
اضطراب اجتماعی و تاثیر آن در استقلال کودکان
- کودکان با مشکلات زیادی درگیر هستند یکی از این موانع اضطراب است و باعث میشود کودکان فقط و فقط به والدین خود وابسته باشند و از خود اعتماد به نفسی نداشته باشند و در همان دوران کودکی و یا بزرگسالی به مشکلاتی در مورد خودکفایی برخورد میکنند
- باید والدین اختیاراتی به کودکان بدهند که اعتماد به نفس را در کودکان تقویت کند این ویژگی ها خود را در دوران بزرگسالی به وضوح نشان میدهد چون روش های تربیتی والدین غلط است در کودک استرس و اضطراب ایجاد میشود و ان ها به تنهایی قادر به انجام بسیاری از کارها نیستند و همین ضعف در ورود به اجتماع هم ظاهر میشود
تاثیر محبت و وابستگی در استقلال کودکان :
- تا قبل از دوسالگی محبت کردن به کودک باعث کاهش اضطراب میشود چون کودک در درون خود احساس امنیت کرده و نسبت به دنیای اطرافش هم امنیت و اعتماد را حس میکند و بعد از دوسالگی کم کم خودمختارتر شده و استقلال در کودک ما شکل میگیرد و وابستگی کمتر میشود
- باید اتاق کودک را از 3تا 4 سالگی به صورت تدریجی جدا کنید و از 5سالگی به بعد با نظارت والدین عهده دار انجام وظایف شخصی اش شود و بعد از رفتن به مدرس کارهای خود تکالیف خود را خودش انجام دهد
- اگر از دوران کودکی روابط مثبتی بین والدین و کودک ایجاد شود مشکلات کم رنگ تر شده و در دوران نوجوانی نیز این احترام و تعامل باقی خواهد ماند
- اما اگر رابطه بین والدین و کودک یک طرفه و منفی باشد و در هر خواسته و تمایلاتی که دارد والدین مخالفت کنند و چون بسیاری از مسائل بر کودک متحمل شده در سنین نوجوانی حس میکند این ارتباط کارساز نیست و کارها را به صورت پنهانی انجام میدهد
- باید والدین به گونه ای با کودک خود رفتار کنند که نه وابسته شود که نتواند به صورت مستقلانه رفتار کند و نه طوری با او رفتار کند که خانه گریز شود بایدکودکان را به سمت اگوهای رفتاری درست هدایت کرد و مهارت های زندگی را به ان ها اموزش داد
آموزش خودمختاری به کودکان
خودمختاری و توانمندی در ارتباط با کودکان
- والدین با ترس و نگرانی هایی که دارند فرصت تجربه و اشتباه را به فرزندان خود نمیدهند فرض کنید تجربه ها همانند بادکنک های رنگی هستند و با توجه به سن کودک ان بادکنک ها را در دستش میگیرد
- باید در همان سنین کودکی به او فرصت بدهیم مثلا از او بخواهیم در انجام کارهای خانه به ما کمک کند سفره را جمع کند ،یا در تهیه غذا او نمک بریزد، و یا بشقاب یا قاشق ها روی میز بیاورد با انجام این کارهای کوچک او چیزهای زیادی را تجربه خواهد کرد و در نتیجه عزت نفس بالایی پیدا میکند و در تمام مراحل زندگی برایش مفید خواهد بود
کلیدهای آموزش در خودمختاری با محوریت والدین
1: به توانایی خود باور داشته باشید
باید این باور را در کودکانمان ایجاد کنیم که قادر هستند کارهایشان را خودشان انجام دهند و باید با چشمانی متفاوت به رفتار فرزندانمان نگاه کنیم اگر به او اینگونه القا کنیم که یک وظیفه شخصی دارد که شخص دیگری باید برایش انام دهد و به او دستور بدهید و کارها را بر او تحمیل کنید این فرد مستقل نخواهد شد
2: از دست دادن ترس از شرایط
چون والدین به صورت ناخوداگاه خودمختاری فرزندان خود را قطع میکنند چون از اتفاقات بعد از ان میترسند و فکر میکنند که کنترلی بر دختر و پسر خود ندارند مثلا در مورد روابط آن ها نگران هستند و یا در مورد مصرف مواد مخدر که کودک و یا نوجوانشان در معرض این مواد و خطرات ناشی از ان قرار میگیرد و یا تصادف کردن و بسیاری از افکار منفی که این فکرها تاثیر عاطفی زیادی بر والدین دارد
وقتی پسر یا دختر شروع به استقلال میکند ناخوداگاه توجه والدین به این خطرات معطوف میشود و این خطرات را حس میکنند برای همین دوست دارند که کنترل داشته باشند
باید به درستی روشن شود که خطرات خودمختار به دلیل نداشتن هوشیاری مداوم در ان احتمال وقوع و تحقق این نشانه ها بسیار کم ست و باید مدیریت استرس داشته باشیم که در بعضی از موارد باعث استقلال بیشتر در کودکان و نوجوانان میشود
3: نیاز به تلاش بیشتر را بپذیرید
باید به فرزندان مستقل اموزش داد ممکن است که اگر نظارت مداوم بر کودکانمان داشته باشیم به توانمندی کودک اسیب بزنیم و یا در این راه استقلال کمکش کنیم شما باید ابزارها مهارتی را به کودکتان اموزش دهید و نباید در انجام کارها که ممکن است کودک در ان کندتر باشد بی صبری کنید مثلا لباس پوشیدن ،استحمام ، خرید در بیرون از منزل ،پس انداز کردن و …
زمانی که رفتار کودک و یا نوجوان عوض شد یا عدم ابتکار و استقلال داشت یعنی شما به کنترل خود ادامه داده اید برای اینکه کارها راحتر انجام شود و مهارت استقلال را از کودک و نوجوان خود گرفته اید
4: نحوه تشخیص درخواست های استقلال را بدانید
والدین معیارها و درخواست های وچک را دست کم میگیرند و میخواهند هر اموزشی که به کودکشان میدهند را تمام و کمال اجرا کند شما باید ان ها را به چالش بکشید البته با توجه به رشد کودک اموزش بدهید
وقتی درخواستی از کودک دارید و در حال یادگیری است باید صبر داشته باشید و وقت بگذارید و به او فرصت دهید تا درخواست را بررسی کند اگر مخالفت کرد بارهم چند ثانیه زمان دهید و متوجه شوید رد درخواست از طرف کودکتان منطقی است یا غیر منطقی
5: سلیقه و علایق آن ها را جست و جو کنید
6: زمان بیشتر یرا باهم بگذرانید
7: با سیستم های پاداش ازمایش کنید
چگونگی برخورد با رفتار مخالف کودکان توسط والدین
- جلب توجه کودکان به طور مثبت : مثلا اگر پدر خانواده می خواهد کودکش را به گردش و یا بیرون از خانه ببرد باید قبل از اماده شدن توضیحاتی در مورد این مکان بدهد و یا چیزهای جذاب و جالب که مورد توجه کودک باشد را بگوید ذهن کودک را اماده کند اینگونه کودکان اماده بیرون رفتن میشوند
- فرصت دادن به آن ها برای تسلیم شدن : کودکان طی چند ثانیه بعد از درخواست بزرگسالان مخالفت های شدیدی از خود نشان می دهند بزرگسالان باید حداقل ده ثانیه پیش تر از تکرار تقاضا در جهت انجام کار صبر کنند کودکان تقاضا را خواهند پذیرفت
- دادن امکان انتخاب به انان : مثلا از کودک خود بپرسید که دوست داری پیراهن قرمز را بپوشی یا ابی را ؟ دوست داری به این پارک و یا فلان پارک برویم؟ موهاتو دوست داری با برس مرتب کنی یا با شانه و اینگونه است که مخالفتش را ابراز میکند اگر برایش قابل قبول نباشد .
اهمیت خود مختاری
- انسان ها معمولا زمانی که احساس کنند کاری که انجام می دهند ار درون خودشان شکل گرفته و بر اساس نیازها و خواست آنان است ،انگیزه بسیار بیشتری می گیرند تا زمانی که فکر کنند مجبور به انجام چیزی هستند.
- خودمختاری یک صفت دایمی نیست ،بلکه حالتی است که در لحظات مختلف می تواند تغییر کند.مثلا فرد ممکن است در یک موقعیت بسیار خود مختار باشد اما در موقعیت دیگری نه.
- خودمختاری اگر در موضوعی افزایش یابد،می تواند در دیگر حیطه ها نیز به انسان کمک کند.مثلا فردی که در برابر خواست غیر قانونی مافوق خود می ایستد، در آن روز احتمالا در برابر درخواست های غیرمنطقی همسر خود نیز بیش از گذشته ایستادگی خواهد کرد.
نظریه هایی در مورد خودمختاری :
- وقتی نیروهای بیرونی، ما را وادار می-سازند به شیوه ی خاصی فکر، احساس، یا رفتار کنیم، خود مختار نیستیم، یعنی رفتارمان را دیگران تعیین کرده اند. رفتار زمانی خود مختار است که با احساس اراده و داشتن فرصت انتخاب در تصمیم گیری برای شروع کردن و تنظیم یک رفتار همراه باشد (گاگنی و دسی ، 2005).
- خود مختاری، احساس اختیار و اراده داشتن در انجام کار است، نوعی تمایل ذاتی برای تجربه ی رفتاری که خود شخص آن را ترتیب داده است (شلدون، ریان و رایس ، 1996).
- نیاز به خود مختاری عبارت است از تمایل به خود آغازگر بودن در انجام فعالیت ها و علت و منشأ رفتار خود بودن، به جای تحت کنترل عوامل بیرونی بودن (بلانچارد، آمیوت، پریویت، والرند و پروونچر ،2009).
- وقتی تصمیم می گیریم چه کاری را چگونه و چه موقع انجام دهیم، ما در واقع می خواهیم این تمایلات ما رفتارمان را تعیین کنند نه یک محیط کنترل کننده (شیخ الاسلامی و خیر ، 2006).
- خود مختاری اشاره به تمایل فرد برای پیگیری آزادانه خود و نقش خواست و اراده ی فرد در انجام کار است (روکا و گاگنی، 2008) .
- خود مختاری زمانی است که فرد خود را، علت و دخیل در پیامد های کار خود می داند (بایوئر و مولدر ، 2006).
- سه ویژگی تجربه، دست به دست هم می دهند تا تجربه ی ذهنی خود مختاری را توصیف کنند: درک منبع علیت، درک انتخاب، و اراده. درک منبع علیت، به آگاهی فرد از منبع علیتی اعمال با انگیزه اش اشاره دارد. درک منبع علیت، در یک پیوستار دو قطبی، از درونی تا بیرونی گسترش دارد.
- این پیوستار نشان می دهدکه آیا فرد تصور می کند رفتارش را منبع شخصی آغاز کرده یا منبع محیطی. برخی برای متمایز کردن فردی که رفتارش از منبع علیت درونی ناشی می شود و کسی که رفتارش از منبع علیت بیرونی سرچشمه می گیرد، از اصطلاحات مبتکران وآلت دست ها استفاده می کنند .هر چه فرد منبع علیت عمل خود را درونی تر ببیند احساس می کند از بین چندین انتخاب می تواند دست به انتخاب بزند و برای انجام کارهای خود تحت فشار نیست و آن ها را از روی اراده انجام می دهد، احساس خود مختاری بیشتری خواهد داشت (پنتریچ و شانک ، 2009).
- اراده، میل به انجام دادن فعالیتی بدون احساس فشار است. اراده بر این موضوع متمرکز است که افراد هنگام انجام دادن کاری که می خواهد انجام دهند و هنگامی که از کاری که نمی خواهند انجام دهند خودداری می کنند، چقدر احساس می کنند آزاد یا مجبور هستند. در صورتی اراده بالا است که وقتی فرد کاری را انجام می دهد اعمال او کاملاً مورد تأیید خود است. یعنی در اصل بگوید: من آزادانه دوست دارم این کار را انجام دهم (ریان، کاستنر و دسی، 1991).
- درک انتخاب به موقعی اشاره دارد که در شرایط محیطی ای قراربگیریم که امکان تصمیم گیری به ما بدهد و چندین فرصت انتخاب کردن در اختیارمان بگذارد. وقتی در شرایط محیطی ای قرار بگیریم که به طور انعطاف ناپذیری ما را به سمت اعمال تعیین شده سوق دهد، احساس التزام می کنیم که بر عکس درک انتخاب است (ریو، نیکس و هام ، 2003).
- شایستگی: شایستگی نیازی روان شناختی است که برای دنبال کردن چالش های بهینه و به خرج دادن تلاش لازم برای تسلط یافتن بر آنها، انگیزش فطری تأمین می کند. چالش های بهینه، چالش های متناسب با رشد هستند، اما فقط برخی از جنبه های مدرسه، کار، یا ورزش ها، مهارت های فرد را در حدی می آزمایند که با سطح مهارت یا استعداد فعلی او متناسب باشند (ریو، 2005، ترجمه ی سید محمدی، 1390).
- نیاز به شایستگی عبارت است از نیاز به توانایی در انجام تکالیف چالش برانگیز و موثر بودن در تعامل با محیط (جانستون، فینی ، 2010).
- روکا و گاگنی (2008) ادراک شایستگی را شبیه به خود کارآمدی بندورا (1986) می دانند که به معنای قضاوت فرد در مورد توانایی انجام یک عمل مشخص است. شایستگی به عنوان احساس اثر بخشی و موثر بودن روی محیط (دسی و ریان، 2000) و به دست آوردن پیامد های مثبت از آن (وایت، 1959) است.
- ادراک شایستگی به معنای توانایی فرد برای انجام تکالیف است و اینکه تا چه حد توانایی فرد در رسیدن به اهداف مورد نظر نقش دارد (بایوئر و مولدر، 2006).
با صحبت های خانم دکتر رشیدی در مورد وابستگی بیش از اندازه کودک و قبول نکردن مسولیت ها همراه باشید
خودمختاری به چه معناست وچه زمان در شخصیت انسان شکل می گیرد با صحبت های دکتر لیلی اسماعیل زاده همراه باشید
دوران نوجوانی
- ویژگی اصلی دوران نوجوانی، نگرانی و دغدغه ی شدید در زمینه ی شناخت هویت فردی است و نوجوان خود را با سؤالاتی این چنین مواجه می بیند: من کی ام و چه کاره خواهم شد؟ باید شبیه چه کسی باشم؟ بنابراین اگر فرزند نوجوانتان در مقطعی از دوران نوجوانی دچار در خود فرورفتگی شد و بیش از حد به خود مشغول گشت نگران نشوید. چون در این سنین، روابط با دوستان محوریت می یابد و نوجوان کمتر به موضوعات خانوادگی علاقه نشان می دهد. اما به طور کلی، از طریق همین دوستی ها است که نوجوان خود را خارج از چارچوب آشنای خانواده کشف می کند و می شناسد اما حتی در روابط با همسالان نیز، فکر نوجوان معمولاً به خودش مشغول است.
- اگرچه اغراق آمیز است اما به وضوح نشان می دهد که در زیر بنای خودمشغولی و خودبینی نوجوانان چه انگیزه ای نهفته است. نوجوانان در مسیر اکتشاف و شناخت خود هستند و مرتباً به این سو و آن سو می روند تا راه درست را پیدا کنند. آنها هویت های جدید، واقعیت های تازه، و جنبه های نوینی از وجود خویش را تجربه می کنند. این فرایند اکتشافی در میان نوجوانان، امری عادی و طبیعی است.
- اما مسیر آنها همیشه صاف و هموار نیست. تغییرات هورمونی ممکن است باعث بروز نوساناتی سریع و غیرقابل کنترل در خلق و خوی آنها شود. تأثیرات منفی محیط اجتماعی ممکن است به سبب آسیب پذیری نوجوانان، آنها را در معرض خطر اعتیاد، خشونت و پرخاشگری، یا بی بندوباری جنسی قرار دهد. اما اکتشاف، به مثابه ی بخشی از فرایند رشد طبیعی و اجتناب ناپذیر انسان، ادامه می یابد.
با صحبت های دکتر علی مختاری در مورد استقلال و خودباوری همراه باشید
- یکی از وظایف مهمی که نوجوانان در سفر اکتشافی خود با آن روبرویند تلفیق و یکپارچه سازی منطق و هیجان است. اگر بتوان آقای اسپاک منطقی، ستاره ی فیلم پیشتازان فضا را نماد دوران اواسط کودکی تلقی کرد، بی شک کاپیتان کِرک را می توان بهترین نماد دوران نوجوانی دانست. کرک در نقش فرمانده سفینه ی اینترپرایز، دائم باید تصمیم هایی بگیرد که در آنها احساسات و عواطف انسانی اش رو در روی منطق و خرد او قرار می گیرد. البته این کاپیتان شایسته همیشه راه حل مناسبی پیدا می کند و افراد سفینه را نجات می دهد. ما نیز امیدواریم نوجوانان بتوانند، همچون کاپیتان کرک، در مواقعی که قلب یک چیز می گوید و مغز چیزی دیگر، تصمیم درستی اتخاذ کند.
- نوجوانان غالباً در مواجهه با مسائل جنسی و مسائل مربوط به پذیرش خویشتن، مجبور به گرفتن چنین تصمیم هایی می شوند. دختری پی می برد که به پسری علاقه مند شده ولی از او خوشش نمی آید. «خیلی پسر بامزه ای است، اما کافی است دهانش را باز کند، آنوقت آبروی آدم را می برد.» یا پسری صاحب عقایدی می شود که زمانی، پدرش را به خاطر پایبندی به آنها نکوهش می کرده. (« نمی توانم باور کنم! انگار عین پدرم شده ام!») بدین ترتیب، نوجوان ناگهان با این حقیقت روبرو می شود که گویا جهان آن طور که فکر می کرد سیاه و سفید نیست. یعنی هیچ چیز در دنیا مطلقاً خوب یا مطلقاً بد نیست و همه چیز نسبی است و ممکن است همان ویژگی هایی که دوست نداشته در وجود خودش پدیدار شود.
- همان طور که یافتن مسیر در دوران نوجوانی کاری دشوار است، مادر یا پدر فردی نوجوان بودن نیز سخت و دشوار است، زیرا بیشتر اکتشافات فرزند نوجوان شما باید به تنهایی و توسط خودش صورت گیرد. مایکل رییرا، مشاور و مؤلف، می نویسد:« تا این مرحله از زندگی، شما در زندگی فرزند خود نقش یک «مدیر» را داشته اید: همه ی فعالیت های بیرون از خانه یا تفریحی او را تنظیم می کردید، در انجام تکالیف درسی کمکش می کردید، برایش از دکتر وقت می گرفتید و … از نزدیک در جریان امور تحصیلی اش بودید، و معمولاً سؤالات (مهمش) را قبل از هر کسی، برای شما مطرح می کرد. اما ناگهان همه چیز عوض می شود و او شما را بدون اطلاع قبلی و بدون هیچ گونه مشورتی، از مقام مدیریت عزل می کند. اکنون اگر می خواهید در دوره ی نوجوانی و پس از آن، در زندگی فرزند خود نفوذ داشته باشید، بهتر است کمی دست و پای خود را جمع کنید و نقش مشاور او را برعهده بگیرید.»
نتیجه گیری :
یکی از نیازهای اساسی کودکان ما نیاز به خود مختاری است که از دو سالگی آغاز می شود و والدین را دچار چالش های فراوانی می کند و شاید نیاز به خودمختاری و استقلال کودک را به لجباز شدن یا حتی بی ادبی تعبیر کنند…اما لازم است اینجا بگوییم پدرها و مادرها فرزند مطیع نخواهید!!!!مطیع بودن مؤدب و محترم بودن نیست.مطیع بودن انسان با اخلاق مهربان بودن نیست.مطیع بودن زخمروانی است.مطیع بودن تله روانی است
دیدگاهتان را بنویسید